متن و جملات

شعر خنده دار [199+ بمب خنده]

در این بخش مجموعه اشعار طنز و خنده دار را آماده کرده ایم. شعر طنز هم یکی از انواع ادبی است که بیشتر موضوعی اجتماعی دارد و به منظور اصلاح جامعه با زبان طنز نوشته می شود. در ادامه انوع شعر طنز خنده دار و بامزه اجتماعی را می خوانید که امیدواریم بپسندید.

شعر طنز و خنده دار رانندگی در ایران

اگــــه یـه روز رفتی یــه جــــای دنیــــا

واسه خـودت ماشین خریدی اونجــــــا

یه چی بخر شبیه پیکـــــان بــــــــاشه

صندلیاش مدل جـــــوانـــــان بــــــاشه

وقتی کـــه پشت فـرمونش نشستـی

خواستی بفهمن کـه کجایی هستـی

اوّل کــــــــــار واســــــــه جـــلو پنجـره
یــــــه نعل اسب عــــالی یـــــادت نـره

یـــه وخ خیــــال نکن حـــاجیت جــواده
اون ورِ دنیـــــــــا بــد نظـــر زیـــــــــاده

تسبـیــــحتــو بـــپـیـــچ بدور شصــتـت
موبـــایلــــتم در آر بگیـــر تـــو دستــت

رعــــــــــــــــایت حــق تقــــدم بــــــده
گـــــــــازو بــگیر به هچکی ام راه نـــده

بـا هر کی خواس جلــــو بیفته لـج کن

برو جلوش فرمــونــــو فوری کـــج کـن

یـه دفـه مثــل اسـب وحشی رم کـــن

روی تـمــــــوم آدمـــــــا رو کـــم کـــن

همیشه دوبلـه واستـا راهـو ســـد کن
افسر اگــــــه نبــود چراغـــــــو رد کـن

سبقتو هر جور کــه دلـت خواس بگیـر

از چپ اگــــه مشکــــله از راس بگـیــر

تـــــا می بیـنی راه نمیـرن جمـــــاعت

لایی بکش بــــــرو بــا انـــد ســــرعت

نذار کسی تـــــــورو معـــطـل کنـــــــه

هیچکی نباید بـــا تـــو کـل کــل کنــــه

پشت چـــراغ اگه جلوت واســـــــتـادن

چــراغ که سبــز شد یــهو بـــــوق بـزن

تمــــــــوم آدمــــا بــــه جـــز تــــو خُـلن

نمیــــــــدونن چـــــــراغ چـــــیه مُنگُـلن

همه به جــز تو دست و پـــــــا چُلُـفتن

بـــــوق نـــزنی مـمـکــــنه راه نیــــفتن

راستی کــــــــمربنـــدتـو هــیچوخ نبـند
محل نده بـــــــــه این چیــزای چـــــرنـد

هر کی کمر بندشو بسته هــــــــو کـن

خودت فقـــط روی شکـم ولـــــــــو کـن

همینجوری کـــــه پشت رل نشـستی

بذار هـمه خیــــــــال کنن کــــه بستی

گشنه شدی یه مــــوقه پشــت فرمون

یــه چی بذار تــــــــــو دهنت بلمبــــون

دستــتو بیـــرون ببـــــــــــر از پنجـــــره
هر چقد آشغال داری شـــــوت کن بره

تخـمه اگـــه خوردی لُپاتـــــــــو پُف کن

پوستشو تـا هر جـــا که میره تُــف کن

 

 

اشعار طنز و خنده دار رستم و اسفندیار

كنون رزم virus و رستم شنو

دگرها شنيدستي اين هم شنو

كه اسفنديارش يكي disk داد

بگفتا به رستم كه اي نيكزاد

در اين disk باشد يكي file ناب

كه بگرفتم از site افراسياب

 

 

شعر طنز روباه و زاغ

زاغکی قالب پنیری دید

از همان پاستوریزه های سفید!

پس به دندان گرفت و پر وا کرد

روی شاخ چنار مأوا کرد

اتفاقا ازان محل روباه

می گذشت و شد از پنیر آگاه

گفت: اینجا شده فشن تی وی

چه ویوئی! چه پرسپکتیوی!

محشری در تناسب اندام

کشته تیپ توست خاص و عوام!

دارم ام پی تریّ ِ آوازت

شاهکار شبیه اعجازت

ولی اینها کفاف ما ندهد

لطف اجرای زنده را ندهد

ای به آواز شهره در دنیا

یک دهن میهمان بکن ما را!

زاغ، بی وقفه قورت داد پنیر

آن همه حیله کرد بی تاثیر

گفت کوتاه کن سخن لطفا

پاس کردم کلاس دوم من

 

 

شعر طنز و خنده دار عید نوروز

نفس باد صبا آفت جان خواهد شد
عید می آید و اجناس گران خواهد شد
قیمت میوه و شیرینی و آجیل و لباس
باز سرویس گر فک و دهان خواهد شد
همسرم چند ورق لیست به من خواهد داد
و سرا پای وجودم نگران خواهد شد
می زنم ساز مخالف دو سه روزی اما
عاقبت هرچه که او گفت همان خواهد شد

 

 

اشعار طنز و خنده دار زن و موبایل

از آن روزی که اینترنت بنا شد

زن خونه ز مرد خود جدا شد

نه چای آماده و نه استکانی

دریغ از پختن یک لقمه نانی

سر صبحی که پی جو تا سحرگاه
موبایلش روشنه هر گاه و بی گاه

گهی اینترنت و واتس آپ و گه چت
پیامک میزنه این خط به اون خط

خیالش نی بچه ش داره میمیره
خوراکش خورده یا اینکه نخورده

خیالش نی که مردش خسته و زار
میاد خونه شبانگاهان سر کار

سرش توی موبایلش هی میخنده

پیامک میزنه خالی میبنده

بجای همدمی با مرد خونه

موبایلا روز و شب همدمشونه

الهی این موبایلا را تو بشکن

دل بیچاره ی مردا رو نشکن

قدیما مرد و زن همراه و همدل

حالا همدم شده خط ایرانسل

الهی کابل اینترنت جدا شه

موبایلا از دست زن ها رها شه

از آن روزی که این تانگو بنا شد

زن خونه ز مرد خود جدا شد

شعرهای طنز و خنده دار مترو

ازدحام و فشار از هر سو

زور آرنج و ضربه زانو

بدترین بوی عالم است الحق

بوی سیر و پیاز و عطر و عرق

کارمند و محصل و عملی

کامبیز و غضنفر و مملی

تاجر و دزد و دکتر و بیکار

لاغر و چاق و سالم و بیمار

گاه دعوای عده ای سالار

فحش های به شدت کش دار

یک نفر غرق در سطور کتاب

یک نفر هم کنار او در خواب

 

 

شعر طنز سربازی

خوشا روزی که من پنج ساله بودم

درون کوچه ها آواره بودم

چرا مادر مرا بیست ساله کردی

میان پادگان آواره کردی

دم دروازه شهر که رسیدم

صدای طبل و شیپور را شنیدم

به خود گفتم که این طبل نظام است

دو سال شخصی گری بر من حرام است

گروهبانان مرا بیچاره کردند

لباس شخصیم را پاره کردند

به خط کردند تراشیدند سرم را

لباس آشخوری کردند تنم را

لباس آشخوری رنگ زمین است

برادر غم مخور دنیا همین است

نگو خدمت بگو زندان هارون

که دل را در جوانی می کند خون

نگو خدمت بگو سرچشمه غم

نگهبانی زیاد مرخصی کم

مسلسل لوله خودکار دارد

گهی تک تیر گهی رگبار دارد

کلاغ پر می روم کاسه به دندان

برای خوردن یک لقمه نان

نوشتم نامه ای با برگ چایی

که هر وقت می خوری یادم بیاییم خوابم آمد

محبت های مادر یادم آمد

بمیرد آن که سربازی بنا کرد

تمام دختران را چشم به راه کرد

از آن روزی که سربازی بنا شد

ستم بر ما نشد بر دختران شد

گمان کردم که سربازی دو سال است

ندانستم که عمر یک جوان است

 

 

شعرهای کوتاه طنز و خنده دار بی همگان بسر شود

بی همگان به سر شود، بی تو بسر نمی شود

این شب امتحان من، چرا سحر نمی شود ؟!

مولوی او که سر زده، دوش به خوابم آمده

گفت که با یکی دو شب، درس به سر نمی شود !

خر به افراط زدم، گیج شدم قاط زدم

قلدر الوات زدم، باز سحر نمی شود !

منبع:
بیتوته

—–.

از دور که می آمد چون کبک خرامان بود
زلفان پریشانش بر شانه نمایان بود

آمد چو به نزدیکم، هوش از سر من بربود
چون گنده سبیل او تا زیر زنخدان بود

***

عیالوارم عیالوارم عیالوار
به تار و پود این دنیا گرفتار

حقوق آخر برجم سه مثقال
بدهکاری و وامم چند خروار

***

شعر کوتاه طنز

زنی دارم که ناترس و دلیر است
شجاعت هاش خیلی چشمگیر است

نمی ترسد ز سوسک و موش هرگز
تو گویی که ز جان خویش سیر است

***

هرچند دلش ز غصّه ها خون شد و رفت
صدبار ادراه رفت بیرون شد و رفت

چون دید که افتاده گره درکارش
بادادن رشوه سخت ممنون شد و رفت !

***

نفس باد صبا آفت جان خواهد شد
عید می آید و اجناس گران خواهد شد

قیمت میوه و شیرینی و آجیل و لباس
باز سرویس گر فک و دهان خواهد شد

همسرم چند ورق لیست به من خواهد داد
و سرا پای وجودم نگران خواهد شد

می زنم ساز مخالف دو سه روزی اما
عاقبت هرچه که او گفت همان خواهد شد

***

شعر نو خنده دار

بی همگان به سر شود، بی تو بسر نمی شود
این شب امتحان من، چرا سحر نمی شود؟!

مولوی او که سر زده، دوش به خوابم آمده
گفت که با یکی دو شب، درس به سر نمی شود !

خر به افراط زدم، گیج شدم قاط زدم
قلدر الوات زدم، باز سحر نمی شود !

***

كنون رزم virus و رستم شنو
دگرها شنيدستي اين هم شنو

كه اسفنديارش يكی disk داد
بگفتا به رستم كه ای نيكزاد

در اين disk باشد يكی file ناب
كه بگرفتم از site افراسياب

***

مقاله پیشنهادی برای مطالعه: شعر عاشقانه شاملو 

این زندگی پُر غم ما آسان باد !
این سفره ی ما پُر از برنج و نان باد !

یارانه ی ما قطع نماید هرکس
تا آخر عُمر بی زن و تنبان باد !

***

مجموعه شعر طنز بامزه

زان روز که این زمانه افراشته اند !
تخم بدی و جنگ و جدَل کاشته اند !

یک عدّه فقیر زاده اند از مادر
یک عدّه همیشه خورده و داشته اند !

***

پیری دیدم قباله ای در دستش
یک تیشه و چمچه، ماله ای در دستش

می آید و باوقار و هشتاد و سه سال !
دست زن بیست ساله ای در دستش !

***

شتر در خواب بیند پنبه دانه
کچل را حسرت مو هست و شانه

***

از دست زمانه تیر باید بخوری
دائم غم ناگزیر باید بخوری

گفتم به تو عاشقی مکن، کار تو نیست
بچه! تو هنوز شیر باید بخوری!

***

شعر کوتاه جالب و بامزه

از دست زمانه تیر باید بخوری
دائم غم ناگزیر باید بخوری

گفتم به تو عاشقی مکن، کار تو نیست
بچه! تو هنوز شیر باید بخوری!

***

ساعتی از ته دل می‌نالید
که بسی زنگ زدم در عالم

خواب سنگین چه فراوان دیدم
اهل بیدار شدن اما کم

***

او از همه شکوه و شکایت دارد
از دست خودش فقط رضایت دارد

در گوشه خانه می‌نشیند تنها
چون جغد به تک نشینی عادت دارد

***

اشعار خنده دار و جالب

انگار که از دماغ فیل افتاده است
یا از شکم کروکودیل افتاده است

اما ورم قوزک پایش گوید
از روی درخت نارگیل افتاده است

***

در زخم زبان، فوق تخصص دارد
یک ریز، کنایه بر سرت می بارد

او جز خود احمقش، کسی دیگر را
یک آدم ساده هم نمی پندارد

شعر طنز عاشقانه کوتاه

مجموعه ایی جدید و متنوع از انواع شعر طنز عاشقانه و اشعار زیبای طنز و خنده دار در رابطه با عشق و دوست داشتن را در این مطلب ملاحظه می فرمایید که مطالعه این اشعار طنز برای همه ما جالب و قابل توجه است.

شعر طنز عشق دروغی

عشق یعنی اینکه تو باور کنی

می توانی یک نفر را خر کنی

کذب را هنگام فعل مخ زنی

آنچنان گویی که خود باور کنی

با دروغی جور شد گر امر خیر

راست را هرگز مبادا شرکنی

عشق همچون طایری توخالی است

راست گر در آن رود پنچر کنی

می شود چون موم در دستت اگر

از خودت حرف قلمبه در کنی

می توانی گر چه هستی بی سواد

شعرهای خوشگلی از برکنی

خیز و جهدی کن چو حافظ تا مگر

وصف جام و باده و ساغر کنی

بعد یک مقدار تمرین، کذب محض

می شود جاری چو لب را تر کنی

می شود او عا شق تعریف هات

اندکی لب را اگر ترتر کنی!

نزد اختر چون که بنشینی مباد

وصف چشم و ابرو ی زیور کنی

پیش زیور نیز چون هستی مباد

نقل رنگ گیسوی آذر کنی

روی هم رفته نباید پیش زن

صحبت از معشوقه ای دیگر کنی

از دروغت خار گل می گردد و

می شود تقدیم یک بهتر کنی

گر پسر هستی بیابی دختری

یا اگر هم دختری، شوهر کنی

اینچنین عشقی است عشق پرفروغ

زندگی روی ستون ها ی دروغ

مقاله پیشنهادی برای مطالعه: شعر زیبا زندگی

 

شعر طنز

شعر طنز خر عاشق

خری آمد به سوی مادر خویش بگفت مادر چرا رنجم دهی بیش

برو امشب برایم خواستگاری اگر تو بچه ات را دوست داری

خر مادر بگفتا ای پسر جان تو را من دوست دارم بهتر از جان

ز بین این همه خرهای خوشگل یکی را کن نشان چون نیست مشگل

خرک از شادمانی جفتکی زد کمی عرعر نمود و پشتکی زد

بگفت مادر به قربان نگاهت به قربان دو چشمان سیاهت

خر همسایه را عاشق شدم من به زیبایی نباشد مثل او زن

بگفت مادربرو پالان به تن کن برو اکنون بزرگان را خبر کن

به آداب و رسومات زمانه شدند داخل به رسم عاقلانه

دو تا پالان خریدند پای عقدش به افسار طلا با پول نقدش

خریداری نمودند یک طویله همانطوری که رسم است در قبیله

خر عاقد کتاب خود گشایید وصال عقد ایشان را نمایید

دوشیزه خر خانم آیا رضایی؟ به عقد این خر خوشتیپ درآیی؟

یکی از حاضرین گفتا به خنده عروس خانم به گل چیدن برفته

برای بار سوم خر بپرسید که خر خانم سرش یکباره جنبید

خران عرعرکنان شادی نمودند به یونجه کام خود شیرین نمودند

به امید خوشی و شادمانی برای این دو خر در زندگانی

کزین پس هیچ خری دپرس نماند فقط کانکت شود و جوک بخواند

شعر طنز عاشقانه می خواهم

گفته بودم که تو را می خواهم

آری،آری، به خـدا می خواهــم

عاشقــم،جرم من این است فـقط

ذره ای مهر و وفا می خـواهـم

آن قدَر خوشــگل و خوش اطواری
که یکی نه ، دو سه تا می خواهم!

چشــم نامحرم اگــر دید تو را

چشمش از کاسه جدا می خواهــم

کاش یــک ذره تـپل تر بــودی

تا بگویم که چرا می خواهـم؟!

بنده از جنـس بـشر بـــیزارم

بلکه یک مرغ دو پا می خواهم!

شعر های خنده دار و طنز عاشقانه

شعر طنز عاشقانه پیامک لیلی و مجنون

پیامک زد شبی لیلی به مجنون

که هر وقت آمدی از خانه بیرون

بیاور مدرک تحصیلی ات را

گواهی نامه ی پی اچ دی ات را

پدر باید ببیند دکترایت

زمانه بد شده جانم فدایت

دعا کن …

دعا کن مدرکت جعلی نباشد

زدانشگاه هاوایی نباشد

وگرنه وای بر احوالت ای مرد

که بابایم بگیرد حالت ای مرد

چو مجنون این پیامک خواند وارفت

به سوی دشت و صحرا کله پا رفت
شعر طنز پیامک لیلی و مجنون

اس ام اس زد ز آنجا سوی لیلی

که می خواهم تورا قد تریلی

دلم در دام عشقت بی قرار است

ولیکن مدرکم بی اعتبار است

شده از فاکسفورد این دکترا فاکس

مقصر است در این ماجرا فاکس

چه سنگین است بار این جدایی

امان از دست این مدرک گرایی

مقاله پیشنهادی برای مطالعه: متن برای تولد خودم در اینستا

 

شعر طنز عاشقانه واسوخت

تعجب می کند یارم ز رفتاری که من دارم

تصور می کند دیوانه ام یاری که من دارم

نه او، هر کس دگر باشد تعجب می کند طبعاً

ز رفتار عجیب و نابهنجاری که من دارم

همه گویند رفتارم عجیب و نابهنجار است

و گاهی مایه شرم است اطواری که من دارم

خودم یکبار رفتار خودم را بررسی کردم

ولی دیدم که معقول است رفتاری که من دارم

و دیشب دست آخر گفتمش با صد زبان بازی:

خودت -یارا!- مرض داری و پنداری که من دارم

همیشه فکر می کردی که من از خویش شک دارم

کنون دیدی بی علت نیست اصراری که من دارم؟

چه خواهی گفت اگر روزی درآری سر ز افکارم؟
که رفتارم شده مشتق ز افکاری که من دارم

کسی دیگر مرا کی می تواند کنترل کردن؟
نباشد دست کس -غیر تو- افساری که من دارم

برایم آبرو نگذاشتی، بی آبرو! شرمی

کنون نقل محافلهاست آماری که من دارم

نه پولم می دهد، نه احترامم پاس می دارد

طلبکار است خود گویی بدهکاری که من دارم

تمام سالمندان از پرستار جوان گویند

ولی صد سال سن دارد پرستاری که من دارم

شعر طنز عشق مرده

مُرده هم بی‌گمان دلی دارد

مثلِ ما «زید» خوشگلی دارد

در کنارِ پری‌وَشان در قبر

هر شب جمعه محفلی دارد

با «شهین» و «مَهینِ» آن دنیا

روز و شب عیش کاملی دارد

هر زمانی که می‌شود دلتنگ

لب دریا و ساحلی دارد

مُرده هم آدم است در واقع

رفقای اراذلی دارد!

چون تمامِ مجردان او هم،

در امورش مشاکلی دارد

شام اگر مرغ یا که جوجه نبود

ساندویچ فلافلی دارد

غالباً در حجاب و پوشش خود

مطمئناً مسایلی دارد

نه پلیسی که گیرد او یقه‌اش

نه محل مَرد جاهلی دارد

ما که بی‌مسکنیم ! اما او،

خوش به حالش که منزلی دارد!

با رفیقانِ شاعرش هر شب

فاعلاتن مفاعلی دارد!

 

شعر طنز و خنده دار رانندگی در ایران

اگــــه یـه روز رفتی یــه جــــای دنیــــا

واسه خـودت ماشین خریدی اونجــــــا

یه چی بخر شبیه پیکـــــان بــــــــاشه

صندلیاش مدل جـــــوانـــــان بــــــاشه

وقتی کـــه پشت فـرمونش نشستـی

خواستی بفهمن کـه کجایی هستـی

اوّل کــــــــــار واســــــــه جـــلو پنجـره
یــــــه نعل اسب عــــالی یـــــادت نـره

یـــه وخ خیــــال نکن حـــاجیت جــواده
اون ورِ دنیـــــــــا بــد نظـــر زیـــــــــاده

تسبـیــــحتــو بـــپـیـــچ بدور شصــتـت
موبـــایلــــتم در آر بگیـــر تـــو دستــت

رعــــــــــــــــایت حــق تقــــدم بــــــده
گـــــــــازو بــگیر به هچکی ام راه نـــده

بـا هر کی خواس جلــــو بیفته لـج کن

برو جلوش فرمــونــــو فوری کـــج کـن

یـه دفـه مثــل اسـب وحشی رم کـــن

روی تـمــــــوم آدمـــــــا رو کـــم کـــن

همیشه دوبلـه واستـا راهـو ســـد کن
افسر اگــــــه نبــود چراغـــــــو رد کـن

سبقتو هر جور کــه دلـت خواس بگیـر

از چپ اگــــه مشکــــله از راس بگـیــر

تـــــا می بیـنی راه نمیـرن جمـــــاعت

لایی بکش بــــــرو بــا انـــد ســــرعت

نذار کسی تـــــــورو معـــطـل کنـــــــه

هیچکی نباید بـــا تـــو کـل کــل کنــــه

پشت چـــراغ اگه جلوت واســـــــتـادن

چــراغ که سبــز شد یــهو بـــــوق بـزن

تمــــــــوم آدمــــا بــــه جـــز تــــو خُـلن

نمیــــــــدونن چـــــــراغ چـــــیه مُنگُـلن

همه به جــز تو دست و پـــــــا چُلُـفتن

بـــــوق نـــزنی مـمـکــــنه راه نیــــفتن

راستی کــــــــمربنـــدتـو هــیچوخ نبـند
محل نده بـــــــــه این چیــزای چـــــرنـد

هر کی کمر بندشو بسته هــــــــو کـن

خودت فقـــط روی شکـم ولـــــــــو کـن

همینجوری کـــــه پشت رل نشـستی

بذار هـمه خیــــــــال کنن کــــه بستی

گشنه شدی یه مــــوقه پشــت فرمون

یــه چی بذار تــــــــــو دهنت بلمبــــون

دستــتو بیـــرون ببـــــــــــر از پنجـــــره
هر چقد آشغال داری شـــــوت کن بره

تخـمه اگـــه خوردی لُپاتـــــــــو پُف کن

پوستشو تـا هر جـــا که میره تُــف کن

 

شعرهای کوتاه طنز و خنده دار بی همگان بسر شود

بی همگان به سر شود، بی تو بسر نمی شود

این شب امتحان من، چرا سحر نمی شود ؟!

مولوی او که سر زده، دوش به خوابم آمده

گفت که با یکی دو شب، درس به سر نمی شود !

خر به افراط زدم، گیج شدم قاط زدم

قلدر الوات زدم، باز سحر نمی شود !

 

شعر طنز سربازی

خوشا روزی که من پنج ساله بودم

درون کوچه ها آواره بودم

چرا مادر مرا بیست ساله کردی

میان پادگان آواره کردی

دم دروازه شهر که رسیدم

صدای طبل و شیپور را شنیدم

به خود گفتم که این طبل نظام است

دو سال شخصی گری بر من حرام است

گروهبانان مرا بیچاره کردند

لباس شخصیم را پاره کردند

به خط کردند تراشیدند سرم را

لباس آشخوری کردند تنم را

لباس آشخوری رنگ زمین است

برادر غم مخور دنیا همین است

نگو خدمت بگو زندان هارون

که دل را در جوانی می کند خون

نگو خدمت بگو سرچشمه غم

نگهبانی زیاد مرخصی کم

مسلسل لوله خودکار دارد

گهی تک تیر گهی رگبار دارد

کلاغ پر می روم کاسه به دندان

برای خوردن یک لقمه نان

نوشتم نامه ای با برگ چایی

که هر وقت می خوری یادم بیاییم خوابم آمد

محبت های مادر یادم آمد

بمیرد آن که سربازی بنا کرد

تمام دختران را چشم به راه کرد

از آن روزی که سربازی بنا شد

ستم بر ما نشد بر دختران شد

گمان کردم که سربازی دو سال است

ندانستم که عمر یک جوان اس

شعرهای طنز و خنده دار مترو

ازدحام و فشار از هر سو

زور آرنج و ضربه زانو

بدترین بوی عالم است الحق

بوی سیر و پیاز و عطر و عرق

کارمند و محصل و عملی

کامبیز و غضنفر و مملی

تاجر و دزد و دکتر و بیکار

لاغر و چاق و سالم و بیمار

گاه دعوای عده ای سالار

فحش های به شدت کش دار

یک نفر غرق در سطور کتاب

یک نفر هم کنار او در خواب

 

شعر طنز و خنده دار عید نوروز

نفس باد صبا آفت جان خواهد شد
عید می آید و اجناس گران خواهد شد
قیمت میوه و شیرینی و آجیل و لباس
باز سرویس گر فک و دهان خواهد شد
همسرم چند ورق لیست به من خواهد داد
و سرا پای وجودم نگران خواهد شد
می زنم ساز مخالف دو سه روزی اما
عاقبت هرچه که او گفت همان خواهد شد

 

شعر طنز روباه و زاغ

زاغکی قالب پنیری دید

از همان پاستوریزه های سفید!

پس به دندان گرفت و پر وا کرد

روی شاخ چنار مأوا کرد

اتفاقا ازان محل روباه

می گذشت و شد از پنیر آگاه

گفت: اینجا شده فشن تی وی

چه ویوئی! چه پرسپکتیوی!

محشری در تناسب اندام

کشته تیپ توست خاص و عوام!

دارم ام پی تریّ ِ آوازت

شاهکار شبیه اعجازت

ولی اینها کفاف ما ندهد

لطف اجرای زنده را ندهد

ای به آواز شهره در دنیا

یک دهن میهمان بکن ما را!

زاغ، بی وقفه قورت داد پنیر

آن همه حیله کرد بی تاثیر

گفت کوتاه کن سخن لطفا

پاس کردم کلاس دوم من

 

اشعار طنز و خنده دار رستم و اسفندیار

كنون رزم virus و رستم شنو

دگرها شنيدستي اين هم شنو

كه اسفنديارش يكي disk داد

بگفتا به رستم كه اي نيكزاد

در اين disk باشد يكي file ناب

كه بگرفتم از site افراسياب

تو نگات شبیه شیشه

عشق من یه تیکه خورشید

عشق تو دویست و شیشه

من نگام دربدر تو

تو حواست پیش بنزه

کاش از اول میدونستم

توی چشمای تو لنزه

 

ﮔﻔﺘﻢ ﻏﻢ ﺗﻮ ﺩﺍﺭﻡ ! ﮔﻔﺘﺎ ﺩﺭﮎ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ !
ﮔﻔﺘﻢ ﮐﻪ ﻣﺎﻩ ﻣﻦ ﺷﻮ ﺑﺎ ﺷﺴﺖ ﺩﺍﺩ ﺍﺷﺎﺭﻩ !
ﮔﻔﺘﻢ ﺯ ﻣﻬﺮﻭﺭﺯﺍﻥ،ﺭﺳﻢ ﺍﺩﺏ بیاموز !
گفتا بیشین بینیم بااااو ! ﺑﺪ ﺭﯾﺨﺖ ﺑﺪ ﻗﻮﺍﺭﻩ !
ﮔﻔﺘﻢ ﺩﭼﺎﺭ ﻋﺸﻘﻢ ! ﮔﻔﺘﺎ ﺑﻪ ﺗﺨﻢ ﻣﺮﻏﻢ !
ﮔﻔﺘﻢ ﻭﮐﯿﻠﻢ ﺁﯾﺎ؟ ﮔﻔﺘﺎ ﮐﻪ ﺭﺍﺍﺍﺍ ﻧﺪﺍﺭﻩ !
ﮔﻔﺘﻢ ﮐﻪ ﺯﯾﺮ ﭘﺎﯾﻢ، ﯾﮏ ﺑﻨﺰ ﮐﻮﭘﻪ ﺩﺍﺭﻡ!
ﮔﻔﺘﺎ ﻋﺠﯿﺠﻢ ! ﻋﺠﻘﻢ ! ﺁﺭﻩ ! ﺁﺭﻩ ! ﺁﺭﻩ !

مرغ آهنگ جدایی ساز کرد

ناگهان از سفره ام پرواز کرد

از فراقش قلب بشقابم شکست

قاشق و چنگال من در غم نشست

مرغکم رفتی تو از پیشم چرا

کردی از پیش خودت کیشم چرا

 

کنون رزم virus و رستم شنو

دگرها شنیدستی این هم شنو

که اسفندیارش یکی disk داد

بگفتا به رستم که ای نیکزاد

در این disk باشد یکی file ناب

که بگرفتم از site افراسیاب

 

اﺳﺘﺎﺩ ﺻﺪﺍﻣﻮ ﺩﺍﺭﯼ ؟
ﺑﻪ ﺍﺣﺘﺮﺍﻣﺖ ﻫﯿﭽﻮﻗﺖ ﺣﺘﯽ ، ﻣﻦ . . .
ﻧﺪﺍﺷﺘﻢ ﺑﻪ ﻋﻤﺖ ﮐﺎﺭﯼ !
ﺍﻧﺪﺍﺧﺘﯿﻢ ، ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﻣﯿﺪﻭﻧﺴﺘﯽ . . .
ﺗﺮﻡ ﺁﺧﺮﻡ ﻭ ﺗﻮ ﺍﯾﻦ ﺗﺮﻡ نی ﺍﻭﻥ ﺣﺴﯽ
ﮐﻪ ﺗﻮ ﺗﺮﻡ ﺍﻭﻝ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻫﺴﺖ
ﺷﺎﯾﺪ ﺍﺯ ﺍﻭﻟﺸﻢ ﻣﻦ ﺑﻮﺩﻡ ﮐﻪ ﻧﺒﺎﯾﺪ ﺑﺮﻣﯿﺪﺍﺷﺘﻢ ﺑﺎ ﺗﻮ ﺩﺭﺱ
ﺭﻭ ﻫﻤﻪ ﺣﻀﻮﺭﯼ ﻫﺎﻡ ، ﺑﺴﺘﯽ ﭼﻄﻮﺭ ﭼﺸﺎﺗﻮ ؟ ﻫﯿﺲ ﻫﯿﭽﯽ ﻧﮕﻮ ﻓﻘﻂ ﺑﺒﺮ ﺻﺪﺍﺗﻮ !
ﺑﺒﯿﻦ ﭼﻪ ﺩﭘﺮﺳﻢ ! ﺑﺒﯿﻦ ﭼﻪ ﺑﯽ ﺣﺴﻢ !
ﻣﺠﻤﻮﻋﻪ ﮐﻞ ﻭﺍﺣﺪﺍﻡ ﺑﻪ ۴۰ ﻫﻢ ﻧﻤﯿﺮسن

 

ﺩﯾﻮﻭﻭﻧﻪ . . . !
ﺍﮔﻪ ﻧﻤﺮﻩ ﻧﺪﯼ ﺩﻟﺨﻮﺷﯽ ﺑﺮﺍﻡ ﻧﻤﯿﻤﻮنههههه
اینو بدون ﻫﯿﭽﮑﯽ مث ِ من درساشو نمیخونه ، نمیخونهههههه

 

دختری از کوچه باغی میگذشت
یک پسر در راه ناگه سبز گشت
.
در پی اش افتاد و گفتا او سلام
بعد از آن دیگر نگفت او یک کلام

 

ازدحام و فشار از هر سو

زور آرنج و ضربه زانو

بدترین بوی عالم است الحق

بوی سیر و پیاز و عطر و عرق

نفس باد صبا آفت جان خواهد شد

عید می آید و اجناس گران خواهد شد

قیمت میوه و شیرینی و آجیل و لباس

باز سرویس گر فک و دهان خواهد شد

همسرم چند ورق لیست به من خواهد داد

و سرا پای وجودم نگران خواهد شد

می زنم ساز مخالف دو سه روزی اما

عاقبت هرچه که او گفت همان خواهد شد

 

عجب رسمیه رسم زمونه

خونه مون عیدا پر مهمونه

می رن مهمونا از اونا فقط

آشغالِ میوه به جا می مونه !

کجاست اون کیوی ؟ چی شد نارنگی ؟

کجا رفت اون موز ؟! خدا می دونه !

جعبه خالی ِ شیرینی هنوز

گوشه ی طاقچه پیش گلدونه

 

چه نیک گفت ظریفی :گدایی گرننگ است

ولیک شغل پراز سود وگنج ِپنهان است

برای جلب نظرها سرشک غم بارد

چو شُد به خانه ،به ریش من و تو خندان است

 

 خری آمد به سوی مادر خویش ***** که ای مادر چرا رنجم دهی
     برو امشب برایم خواستگاری ***** اگر تو بچه ات را دوست داری
     بگفت مادر به قربان نگاهت ***** به قربان دو چشمان سیاهت
 خر همسایه را عاشق شدم من ***** کسی ندارد خری زیبا تر از آن خر
     خر مادر بگفت پالان به تن کن ***** بزرگان محل را تو خبر کن
     همه خرها بیامد در طویله ***** همان طوری که رسم است در قبیله
     خران از شور عرعر می نمودند ***** ز شربت کام شیرین می نمودند
     خر محضر کتاب خود بگشاد ***** وصال این دو خر این طور بخواند
     که ای دوشیزه خانم کی آیی ***** به عقد دایم این خر در آیی
    میان جمعیت خری ندا داد ***** عروس رفته بچیند یونجه در باغ
    به امید خوشی و شادمانی ***** برای این دو خر در زندگانی

 

نخستین بار گفتش از کجایی
بگفت از پشت سد آشنایی
بگفت آنجا به صنعت در چه کوشند
بگفت نکته خرند و تست فروشند
بگفتا تست فروشی در ادب نیست
بگفت از درس خوانان این عجب نیست
بگفت از دل شدی عاشق به کنکور
بگفت از دل تو گویی و من از زور
بگفتا عشق کنکور بر تو چون است
بگفت از جان شیرینم فزون است
بگفتا گر کند مغز تو را ریش
بگفت مغزم بود این گونه از پیش
بگفت ار من بیارم رتبه ای ناب
بگفتا وه چه می بینی تو در خواب

 

یه mail دارم gmaile

box و draft اش خالیه

می زنم email فوری می ره

نمی دونی تا کجا می ره

من این mail رو نداشم

براش یه اسم نوشتم

google به من یه mail داد

gmail فسقلی داد.

 

بی همگان بسر شود ، بی تو بسر نمیشود
این شب امتحان من چرا سحر نمیشود ؟!
مولوی او که سر زده ، دوش به خوابم آمده
گفت که با یکی دو شب ، درس به سر نمیشود !
خر به افراط زدم * ، گیج شدم قاط زدم
قلدر الوات زدم ، باز سحر نمیشود !
استرس است و امتحان ، پیر شده ست این جوان
دوره آخر الزمان ، درس ثمر نمیشود !
مثل زمان مدرسه ، وضعیت افتضاح و سه
به زور جبر و هندسه ، گاو بشر نمیشود !
مهلت ترمیم گذشت ، کشتی ما به گل نشست
خواستمش حذف کنم ، وای دگر نمیشود !
هر چه بگی برای او ، خشم و غصب سزای او
چونکه به محضر پدر ، عذر پسر نمیشود
رفته ز بنده آبرو ، لیک ندانم از چه رو
این شب امتحان من ،دست بسر نمیشود
توپ شدم شوت شدم ، شاعر مشروط شدم
خنده کنی یا نکنی ، باز سحر نمیشود…!

 

عمو کلیپس فروش ! بله !

کلیپس کم فروش ! بله !

کلیپست جا داره ؟ بله !

دورِش پَر داره ؟ بله !

عمو کلیپس فروش ! بله !

من کلیپس می خوام !! بله !

واسه یه شب می خوام !! بله !

عمو چکمه فروش !! بله !

چکمه کم فروش ! بله !

چَکمت عُمق داره ؟ بله !

ارتفاع داره ؟؟ بله !

عمو چکمه فروش !! بله !

من چکمه میخوام ! باشه !

واسه یه رُب می خوام !!! باشه !

 

اتل متل توتوله
این پسره سوسوله
موهاش همیشه سیخه
نگاش همیشه میخه
چت میکنه همیشه
بی مخ زدن؟نمیشه
پول از خودش نداره
باباش رو قال میذاره
دی اند جیشو میپوشه
میشینه بعد یه گوشه
زنگ میزنه به دافش
میبنده هی به نافش
که من دوست میدارم
تاج سرم میذارم
صورت رو کردی میک آپ
بیا بریم کافی شاپ
تو کافی شاپ،می خنده
همش خالی میبنده
بهم میگن خدایی!
چقدر بابا بلائی!
همه رو من حریفم
میذارم توی کیفم
هزارتا داف فدامن
منتظر یه نامن
ولی تویی نگارم
برات برنامه دارم
اگه مشکل نداری
میام به خواستگاری!

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا